مادر تویی جون پناه من ...
از چند روز قبل از روز مادر .... هی مهتا میپرسید : کی روز مامان میشه ؟ تا اینکه روز مادر وقتی با بابایی اومدن خونه تا در و باز کردم بابا یاسر یه چیزی در گوشش گفت و مهتا هم سریع گفت : روزت مبارک مامانی ♥ وکارتی رو که مهد بهشون داده بود و بهم داد . دوباره وقتی که رفتیم تو اتاق تا لباسهاش و عوض کنم ازم پرسید : کی روز مامانه .... گفتم امروز دیگه دوباره با اشتیاق بغلم کرد و محکم بوسم کرد و گفت : روزت مبارک مامانی . دیده بود که برای مامان جون هدیه کیف خریده بودیم ... میگفت من میخوام برای مامانم کادو یه کیف بزرگ و خیلی خوشگل بخرم ..... الهی ...عزیز دلم .... نمیدونی امسال با همین کلمات که از زبون تو شنیدم ...
نویسنده :
مامی مهتا
16:24