سفر
اواخر اردیبهشت ماه همراه مامان جون وباباجون و عموهای مهتا به شمال سفر کردیم با اینکه مهتا قبلا دریا رو دیده بود ولی باز هم هیجان زیادی داشت و(بقیه در ادامه مطلب)
اواخر اردیبهشت ماه همراه مامان جون وباباجون و عموهای مهتا به شمال سفر کردیم با اینکه مهتا قبلا دریا رو دیده بود ولی باز هم هیجان زیادی داشت و کمی میترسید .ویلای ما داخل یک محوطه بزرگ و سرسبز بود که پر از درخت و گلهای زیبا بود و کمی جلوتر هم دریا بود طرف دیگه هم یه محوطه بازی بود و تاب وسرسره مهتا هم خیلی خوشش اومده بود و میگفت :مامان خونمون توی پارکه !!!
اوایل کمی میترسید که داخل آب دریا بره وجیغ میزد فقط کنار ساحل با بیلچه وسطل با ماسه ها بازی میکرد و وقتی ترسش ریخت که ما وقت زیادی برای موندن نداشتیم و میخواستیم برگردیم . در کل به مهتا خیلی خوش گذشت چون همراه مامان جونش اینا رفته بود مسافرت هم سرگرم بود هم اینکه حسابی نازش خریدار داشت .
مهتا و بابا جون