نوروز 1394
روز قبل از تحویل سال حساابی مشغول کار و فعالیت بودیم ..بعد از ظهر یکم خوابیدیم تا بتونیم شب بیدار بمونیم ..مهتا بیشتر خوابید تا کلی انرژی بگیره ... وقتی از خواب بیدار شد مشغول رنگ کردن تخم مرغ شدیم وخیلی طول کشید چون مدلهایی که درست میکردیم خوشمون نمیومد و هی تخم مرغ و میشستیم و دوباره رنگ میکردیم از چند روز قبل هفت سین رو با کمک مهتا چیدیم .امسال دخملی صاحب ایده و نظر شده بود و تند تند برام ظرفهای هفت سین و می آورد و هر یکی از سین ها رو که میخریدیم سریع میاورد و تو ظرفهاش میچید ..دوست داشت حتما دخالتی داشته باشه در امور چیدن هفت سین ...شام خونه مامان جون مهتا رفتیم و سبزی پلو ماهی معروف رو خوردیم .
بقیه در ادمه مطلب
روز قبل از تحویل سال حساابی مشغول کار و فعالیت بودیم ..بعد از ظهر یکم خوابیدیم تا بتونیم شب بیدار بمونیم ..مهتا بیشتر خوابید تا کلی انرژی بگیره ... وقتی از خواب بیدار شد مشغول رنگ کردن تخم مرغ شدیم وخیلی طول کشید چون مدلهایی که درست میکردیم خوشمون نمیومد و هی تخم مرغ و میشستیم و دوباره رنگ میکردیم ...شام خونه مامان جون مهتا رفتیم و سبزی پلو ماهی معروف رو خوردیم .
مهتا گلی یواش یواش داشت شارژش تموم میشد فقط به عشق عیدی که سورپرایز بود بیدار مونده بود .
عیدی امسال مهتا با نظر خودش بود ..یه روز با هم رفتیم اسباب بازی فروشی و من قصد داشتم تا از بین عروسکها یکی انتخاب کنه اما مهتا از بین اونهمه عروسک یه عروسک پونی که اون زیرها بود و انتخاب کرد و هرچی من و باباش گفتیم قبول نکرد و رو نظر خودش مصر بود ...خلاصه عروسک پونی رو گرفتیم ... من و یاسر در نظر داشتیم یه هدیه دیگه هم براش بگیریم اما ایندفعه سورپرایز باشه ...دفعه بعد که رفتیم اسباب بازی فروشی مهتا یه خونه اسباب بازی انتخاب کرد و باز هم عروسک انتخاب نکرد ... ما هم گفتیم بعدا میاییم و این خونه رو برات میخریم اما وقتی مهتا سوار ماشین شد بابایی رفت و اونو خرید وبعد از سال تحویل به مهتا خانومی عیدی سورپرایزش و نشون دادیم و کلی خوشحال شد ...
بعد از سال تحویل مهتا کوچولوی ما رفت بیرون در و با شیرینی و قرآن در دست وارد خونمون شد تا با قدمهای کوچولو و پر برکتش سال خوبی داشته باشیم .
دو روز اول عید دیدنی رفتیم و روز سوم به سمت شمال حرکت کردیم و به قول مهتا رفتیم خونه شمالی خاله شیدا .. دایی امیر هم اونجا بود ..دو روزی اونجا موندیم و خوش گذروندیم .. بعد دوباره برگشتیم خونه و باااز عید دیدنی و روز یازدهم با خانواده و عمه های بابا یاسر رفتیم انزلی ویلای عمه فرزانه
این بود تعطیلات نوروز 94 ما
سفره هفت سین امسال ما
ناز دونه من در کنار سفره هفت سین
مهتا جونم مثل ما که اول سال قرآن خوندیم داره قرآن میخونه
عاشق فوت کردنه شمعه این دخمل
ماه من در آینه سفره هفت سین
مهتا و عیدی سورپرایزش
پدر و دختر ...
مهتا خانوم با قرآن و شیرینی و وارد خونه میشود
مهتا در ماسوله مه آلود