روزهای آخر سال
وای چقدر من اسفند ماه و روزهای آخر سال رو دوست دارم .چون پر از تلاش وهیجان وتکاپو ست . اتفاقا همسرم هم همینطوره(بقیه در ادامه مطلب)
وای چقدر من اسفند ماه و روزهای آخر سال رو دوست دارم .چون پر از تلاش وهیجان وتکاپو ست . اتفاقا همسرم هم همینطوره و همیشه باهم توی این ایام اوقات خوشی رو داریم از وقتی خدا لطف کرد و هدیه ای گرانبها بهمون هدیه داد این شور و هیجان چندین برابر شده . با وسواس خاصی برای مهتا خانوم خرید میکنیم کلی میگردیم تا یه لباس قشنگ بخریم چون بابای مهتا از من هم سخت گیر تره و حسابی برای دخملش سنگ تموم میگذاره .
از خرید که بگذزیم میرسیم به خانه تکانی و دردسرهای نه چندان شیرینش اونهم با وجود وروجکی چون مهتا کوچولو .فرشها که خیلی توسط مهتا مورد عنایت قرار گرفته بود و هر خوراکی وچیزی که دستش میومد روش ریخته بود سپرده شد به قالیشویی وما بقی کارهای خانه هم با همکاری مشترک من وهمسری وبا عنایت خدا به اتمام رسید البته بماند که در این مدت مهتا حسابی کیف کرد و از وضعیت نا به سامان خونه استفاده میکرد و بیشتر بهم میریخت و شیطونی میکرد وهمچنین لازم به ذکر است که از سی دی های بانی نی تشکر فراوان به عمل بیاورم چون با تهیه چند مجموعه از این محصولات مهتا کوچولوی ما محو تماشای آنها میشد و خرابکاری را به بعد از دیدن این مجموعه موکول میکرد .