مهتا در روز برفی
امروز صبح که از خواب بیدار شدیم برف زمین رو سفید پوش کرده بود و همه چی رنگ و بوی زمستونی گرفته بود .(بقیه درادامه مطلب)
امروز صبح که از خواب بیدار شدیم برف زمین رو سفید پوش کرده بود و همه چی رنگ و بوی زمستونی گرفته بود . بامهتا رفتیم پشت پنجره تا برفها رو ببینیم واصرار کرد تا بریم بیرون تا برف رو از نزدیک ببینه و بازی کنه چون دفعه قبل زیاد از برف خوشش نیومده بود و حتی راضی نشد تا روی برف بایسته زیاد حرفش رو جدی نگرفتم اما با اصرار زیاد لباسهای گرمش رو تنش کردم و رفتیم توی حیاط تا مهتا خانومی بازی کنه .ایندفعه حسابی از برف خوشش اومد وکلی برف بازی کرد و روی اونها راه رفت .
با اینکه هوا سرد شدو مهتا هم خسته بود راضی نمیشد تا به خونه برگردیم خلاصه با کلی وعده و وعید راضی شد تا برگردیم .
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی