lمهتا جونlمهتا جون، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 7 روز سن داره

مهتا دختری بی همتا

آنفولانزای لعنتی ...!!!

1392/3/20 17:47
نویسنده : مامی مهتا
791 بازدید
اشتراک گذاری

ساعت 4 صبح روز 14 خرداد یعنی اولین روز تعطیلات با گریه مهتا از خواب بیدار شدم و به اتاقش رفتم  و بغلش کردم تا دستشویی ببرمش چون  شبها هر موقع احتیاج به دستشویی پیدا میکنه گریه میکنه . داشتم لباسش رو در میاوردم که دستم به بدنش خورد ودیدم چقدر دااااغه تعجب. بله مهتا خانومی تب کرده بود اون هم چه تبی با هزار مکافات بهش دارو دادم و تا صبح هم پاشویه و از این کارها . اما این تب لعنتی خیال نداشت که قطع بشه .برای همین رفتیم دکتر .... دکتر هم فرمودند که یه ویروسه که سه روز طول میکشه نه عفونتی داره نه چیز دیگه ای فقط تبه که با یه سری دارو باید کنترلش کرد بعد از سه روز هم کاملا خوب میشه ... از اونجایی که  دختر یکی از اقوام هم همین بیماری رو گرفته بود و بعد از سه روز بهبودی حاصل شده بود یکم خیالم راحت شد که چیز مهمی نیست ....

طفلک دخملم چقدر تبش بالا بود هر دفعه که چک میکردم  دمای بدنش حدود 39 درجه بود  و صورتش قرمز میشد .  از لحاظ اشتها هم که بهتره حرفی نزنم که  فقط اشتهای خوردن آب داشت ...گاهی با خوردن پروفن کمی از حرارت بدنش کم میشد اما کامل قطع نمیشد ...

تا اینکه روز سوم هم تموم شد و ما خوشحال از اینکه دوره بیماری تموم شد روز چهارم رو آغاز کردیم .

ولی ... زهی خیال باطل .. همون اول صبحی با تب بالا و آبریزش بینی اونهم سبز رنگ مواجه شدیم به همین سبب دوباره خودمون رو رسوندیم به دکتر و پس از معاینات و علائمی از قبیل جوش های خیلی ریز روی  نقاطی از بدن و صورت و تب بالا و پس از انجام آزمایش خون طاقت فرسا برای من و دخملی (چون پدر محترم که دل این کارها رو نداره ومن مجبور شدم تا دست مهتا رومحکم بگیرم تا تکون نخوره و شاهد گریه های بی وقفه دخترم باشم که جون توی بدنش نبود ) کاشف به عمل اومد که مهتا خانوم دچار آنفولانزا ی مدل B شده . به دکتر گفتم که دختر من واکسن آنفولانزا زده پس چرا مریض شده ؟ دکتر هم در جواب گفت که واکسن آنفولانزا فقط آنفولانزای A هست B و C واکسن نداره سوال

خلاصه ... سری جدیدی از داروها رو تهیه کردیم و روانه منزل مادر شوهر محترم شدیم که برای دخملی ماهیچه پخته بود . خدارو شکر بعد از مصرف یه شیاف دیکنوفناک تب مهتا پایین اومد و با خوردن آنتی بیوتیک و ..  حالش رو به بهبودی رفت .

امروز هم آخرین روز دوره بیماریش هست اما دو روزه که مهتا دیگه نه تب داره نه علائمی از مریضی ...

فقط تنها چیزی که باقیموند ه یه بچه غرغرو  و لاغر ه که باید دوباره تقویت بشه تا بشهمهتا خانوم خودم .

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (14)

مامان آرمينا
20 خرداد 92 18:05
خدا رو شكر كه بهتر شده واقعا مريضي بچه ها سخته


آره عزیزم خیلی سخته ایشالله همه مریضهای کوچولو زود زود خوب بشن
مامان مریم
20 خرداد 92 18:07
خدای من مهتای خوشگلم چی شدی خاله جون...خیلی برات غصه خوردم عزیزم..خدارو شکر که الان خوبی..فهیمه جون ایشاله هر چه زودتر مهتای عزیزم مثل قبل توپولو و خوردنی میشه


ممنونم از محبتت مریم جان .... مهتاب نازم رو ببوس
مامان مهدیس و ملیسا
20 خرداد 92 18:42
آخهههههههه الهی من قربونش برم ملیسای منم تب کرده بود ویروسه دیگهخدا رو شکر که بهتر شدهههه گفتم چقدر طولانی شد تاخیرتون دلم تنگ شده بود نگووووووووو...........مکافات داشتید مثل بنده


ای جانم شما هم بله .... امیدوارم ملیسا کوچولومون زودتر خوب بشه ....
مامان ملیکا
21 خرداد 92 0:43
وای خدای من بچه تو تابستون هم تب بگیره دیگه فاجعه است و خیلی صبوری میخواد.......
انشاالله دیگه مریض نشی خاله جونم



ممنونم منصوره جان ... ملی خانوم رو ببوس
خاله شیدا
21 خرداد 92 1:04
قربونت برم من خاله که این جوری مریض شدی اگه دستم به اون ویروسه برسه میدونم چه بلایی سرش بیارم که عزیز دل من رو به این روز انداخته .حالا یه بده به خاله که دلم برات یه ذره شده گلم


قربونت خاله جون خودم .. منم دلم برات یه ذره شده ... هر روز صبح که از خواب بیدار میشم میگم بریمخونهخله شیدا اما مامانم نمیذاره میگه باید صبرکنی تا حالت کامل خوب بشه بعد ...بووووووووس
نسرین خاله اسما
22 خرداد 92 20:18
الهی فدات شم مهتا جونم مریض شده بودی ؟خدارو شکر که خوب شدی!!انشالله که این ویروسه بره و دیگه بر نگرده حالامنتظریم که دوباره یه دختره تپل مپل بیشی و مامانیم برامون عکساتو بزاره آخه دلتنگتون شدیم

بوووووووووووووووس


مرسییییی خاله نسرین جون قربون محبتت
مامان بنیتا
23 خرداد 92 1:45
آخی عزیزم ناراحت شدم مریض بودی..خداروشکر که بهتری گلم


ممنونم خاله مهربون ...بنیتا جون رو ببوس:‏*‏
مامان لاله
25 خرداد 92 0:31
خیلی ناراحت شدم. خدارو شکر که الان بهتره. صدقه براش کنار بذار.از جانب من ببوسش.


ممنونم از محبتت عزیزم .... شما هم گل پسرت رو ببوس
FARIBA
27 خرداد 92 2:36
ایشالا روز بروز بهتر میشه...امان از دست این ویروسها...بچه ها رو به چه روزی میاندازن


ممنونم فریبا جان ...گل پسرت رو ببوس
مامانی درسا
28 خرداد 92 1:40
ای وای خدا از این مریضی ها عزیزم خداروشکر که بهتری دوباره بخور و استراحت کن تا قوی بشی عزیزم


ممنونم عزیزم .... گل دخترت رو ببوس
مریم مامان مهتا
28 خرداد 92 15:39
آخی نازی عزیزم
هم اسم مهتای منی
ماشالا چه نازی
ایشالا که زود خوب می شی گلم
منم خوشحال می شم که همدیگرو بشناسیم


برای من هم جایخوشحالیه ...عزیزم
مامان دو بهونه قشنگ برای زندگی
29 خرداد 92 2:17
آخــــــــــــــــــــــی عزیزم تو این فصل آنفولانزا ؟؟؟؟ خدا رو شکر که علایم مریضی نمونده انشاالله زود زود چیزای خوشمزه و ویتامینی میخوره سر حال سر حال میشه به امید خدا


مرسی از لطفت دوست خوبم
مامان دو بهونه قشنگ برای زندگی
29 خرداد 92 2:18
مامانی ممنون از دعوتتون سر فرصت به روی چشم


خوشحال میشم....
مطهره
29 خرداد 92 8:22
وای بچه ها که مریض میشن خیلی خیلی بده

خدا رو شکر که رو به بهبوده.
انشاا.. دوباره و به زودی با رسیدگی های تو تپل و مهتا میشه


امیدوارم ....