یه مامان ذوق زده ...
دیشب توی ماشین مهتا از روی صندلی ماشینش اومد پایین و خودش رو به زور انداخت توی بغل من روی صندلی جلو .بعد مثل پیشی هی صورتش رو مالید به صورت من و بهم گفت : چه مامانی دارم من ... چقدر نرمه ... دوستش دارم ...تو اون لحظه اینقدر خوشحال شدم کهههههه . خلاصه حسابی ذوق مرگ شدم آخه این اولین دفعه ای بود که اینجوری مهتا بهم ابراز علاقه میکرد بعدش هم کلی با هم love ترکوندیم ..
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی