lمهتا جونlمهتا جون، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 7 روز سن داره

مهتا دختری بی همتا

اوف بر تو ای مریضی ...

1393/2/31 11:34
نویسنده : مامی مهتا
929 بازدید
اشتراک گذاری

دخترکم دوباره مریض شده ... مریضی وحشتناک ..... از بی اشتهایی و  و تب شروع شد . تا به اسهال و استفراق شدید همراه با تب بالا رسید ... چند بار دکتر بردیمش اما فایده ای نداشت ...هرچی میخورد توی معده اش نمیموند 

اینقدر بیرون روی داشت که متعجب بودم مگه روده های تو چقدر گنجایش دارن عزیییزم ؟؟؟؟  بردیمش کلینیکی که دکترش اونجا بود گفت که باید سرم بزنه و ازش همونجا آزمایش خون  مدفوع گرفتن و دکتر براش آنتی بیوتیک

وریدی و سرم تجویز کرد چون آب بدنش کم شده بود ... الهی بمیرم چقدر گریه کرد وقتی میخواست به دستش آنژوکت بزنن . همش التماس میکرد و از من و باباش میخواست که ببریمش خونه ... یه لحظه آروم و قرار نداشت ...دلم میخواست بشینم و هق هق گریه کنم ... اما باید محکم می بودم و به دخترکم دلداری میدادم ...یاسر که توانایی دیدن این صحنه ها رو نداشت سریع از اتاق بیرون میرفت .... بعد از وصل کردن سرم بچه های دیگه آروم میشدن و یه جورایی سرشون گرم میشد اما متاسفانه مهتا اصلا یک لحظه هم گریه اش بند نیومد و همچنان میخواست که ببریمش خونه .بابا یاسربراش چند تا کتاب دورا که خیلی دوست داشت خرید و من براش میخوندم تا آروم بشه وکمتر بی قراری کنه اما اون هم زیاد جواب نداد ... تمام مدتی که سرم بهش وصل بود گریه کرد یعنی حدود یک ساعت و نیم غمگین...چشمهاش اینقدر ورم کرده بود کـــــــــــــه نگـــــــــــو  ....ا ین ورم تا یک روز طول کشید تا خوب بشه ..... یک روزه دیگه گذشت اما مهتا همچنان بد حال بود دوباره به دکتر مراجعه کردیم و گفت یه نوبت دیگه باید آنتی بیوتیک بزنه ..اگر حالش بهتر نشد 48 ساعت باید بیمارستان بستری بشه .....

دیگه طاقتم طاق شده بود دیگه توان تحمل بیمارستان رفتنش و نداشتم ... دخترکم  خودش از رفتن به دستشویی خسته شده بود .... دیگه رمق راه رفتن ..نداشت ... روز بعد برای تزریق آنتی بیوتیک رفتیم کلینیک که خوشبختانه خود دکتر هم بود و گفت این آنتی بیوتیک اینقدر قویه که حتما باید داخل سرم بزنن .. ... مونده بودم باید چطوری به مهتا بگم تا دوباره قیل وقال را نندازه که هیچ فایده ای نداشت و این بار بیشتر از دفعه قبل گریه و جیغ و داد راه انداخت ... خوشبختانه مقدار سرمش کمتر بود و نیم ساعته تموم شد ... اما مهتا رو به شدت از دکتر و سرم و این حرفها متنفر کرد .... ویروس خیلی مقاومی بود ... تقریبا 10 روزی طول کشید تا مهتا یکم بهتر شد ..... و روزهای خوب سلامتی آروم آروم از راه رسید ... خدایا همه بچه های مریض رو شفا بده .. خدایا هیچ مادری مریضی بچه اش رو نبینه  انشاالله ....

         

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامان لاله
30 شهریور 93 1:55
نازنینم !خوبه که خیلی از اون روزا گذشته. خدا هیچ بچه ای رو بیمار نکنه.
مامی مهتا
پاسخ
واقعا ..انشالله هیچ مادری مریضی بچه اش رو نبینه ....