از زندگی ..
دخترکم مهتای من ..... این روزها خیلی خانوم تر شدی .... و البته خیلی به من وابستگیت بیشتر شده .... مدام میای پیشم و بوسم میکنی ...دوست داری بیشتر بغلت کنم و خلاصه بیشتر باهم لاو میترکونیم
تو که عاشق مهد رفتن بودی و حاضر نیستی حتی یک روز هم نری چند روز صبح برای رفتن به مهد بهانه میاوردی که دلم برای مامانم تنگ میشه ... و من بهت این اطمینان رو میدادم که امروز خودم میام دنبالت تا راضی میشدی
حتی خونه مامان جون رو که خیلی دوست داری حاضر نیستی بدون حضور من بری ....
مدام میگی مامان خیلی دوستت دارم اصلا عاشقتم مامان و بوس بوس . میگی مامانم ودوست دارم آخه صورتش خیلی نرمه .... الهی فدات شم تو تمام زندگی منی خانوم
آخه دختر طلا نمیگی مامان با این کارهات از خوشی دق میکنه ..... نه واقعا نمیگی .....عاشـــــــــقتم مهتــــا..
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی