دو نفری های مهتا و مامان
من ومهتا زمانهای دونفری زیادی داریم که باهم بازی میکنیم ..نقاشی میکشیم ..غذا درست میکنیم .. باهم خوراکی های غیر مجاز میخوریم (مثل لواشک و پفک و...) یه بار توی این دونفریها باهم نشستیم ته ظرف سس ماکارونی رو با انگشت لیس زدیم و خوردیم ...اولش مهتا تعجب کرد چرا مامان از این کارها میکنه ؟ بهم گفت مامان اجازه میدی؟؟؟ و منم گفتم بله هر وقت من گفتم میتونیم از این کارها هم بکنیم خلاصه با یه لذت غیر قابل وصف مشغول خوردن شدیم تازه با اون انگشتهای کوچولوش سس دهن منم میگذاشت ......الهی فدااات مادر
توی این دونفریها من همسن و سال مهتا میشم تا بیشتر احساس نزدیکی باهام بکنه ... تا باهم دوست باشیم دوست واقعی .. مثل مامانم که همیشه دوست بچه هاش بود ...در هر مرحله از زندگی کنارم بود و راهنماییم میکرد و چون به عنوان دوست هم قبولش داشتم حرفهاش بیشتر به دلم میشست وراحتتر قبولش میکردم...
امیدوارم بتونم مثل مادرم ..مادر و دوست خوبی برای دخترکم باشم ... امیدوارم ..