ماه رمضان امسال مهتا ...
پنجمین ماه رمضانیه که دخترم با ما همراهی میکنه .... امسال بیشتر در مورد روزه داری و ماه رمضان سوال میپرسه و دوست داره که خودشم روزه بگیره اما تا گشنه اش میشه و یه چیزی میخوره میگم مگه تو روزه نبودی ؟ میگه نه اصلا من نمیخوام روزه بگیرم آخه گشنمه .... اما زمان افطار که میشه و سفره روپهن میکنیم زودتر از ما سر سفره اماده خوردنه .... و بیشتر از ما که روزه داریم افطار میکنه ...
شبهای قدر امسال هم پا به پای ما بیدار بود ... وقتی میرفتیم مسجد کوله بارش رو هم باید میبردیم .. از کتاب داستان و دفتر نقاشی و مداد رنگی و خرگوشی گرفته تا خوراکی و آب و .... اونجا هم هر دفعه با یکی دوست میشد و کلی بازی و شادی .... موقع رفتن خیلی خانوم و قشنگ چادرش و سرش میکرد ..به محض اینکه میرسیدیم داخل مسجد و میشستیم سریع درش میاورد میذاشتش کنار تا راحت بتونه بازی کنه ...
گاهی هم شیطونی میکرد و ادای مردم و در می آورد کتاب دعا رو میگرفت دستشو الکی گریه میکرد و منو به خنده می انداخت این فسقلی
بقیه عکسها در ادامه مطلب
این چادر مشکی برای هانیه دختر خاله بابا یاسره که مهتا وقتی سرش کرد کلی ذوق کردیم و عکس گرفتیم