lمهتا جونlمهتا جون، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 13 روز سن داره

مهتا دختری بی همتا

مهتا به مهد میرود ...

1392/7/30 10:37
نویسنده : مامی مهتا
1,299 بازدید
اشتراک گذاری

        مهد

بالاخره بعد از تحقیقات فراااوان و کنار امدن با خودم تصمیم گرفتم که مهتارو به مهد بفرستم ...

از تاریخ 15 مهر ماه مهتای من به مهد شایگان که نزدیک خونه مامان جونه رفت . دو روز اول بسیار خوب و عالی بود به طوری که منو متعجب کرد .. اما از روز سوم بنا به ناسازگاری گذاشت و از خونه گریه میکرد و میگفت که نمیخوام برم گریه

هرچی صحبت میکردم باهاش . جایزه میخریدم . فایده ای نداشت .. البته بگم که اولش اینطوری بود و گریه و جیغ و داد راه می انداخت اما بعد از مدتی که سرش رو گرم میکردن همه چی از یادش میرفت و میشست به بازی و نقاشی ...خلاصه یکی دو روزی کل برنامه مهد رو بهم ریخت و مربیها ومدیرشون به خاطر مهتا خانوم کلی بازی و کارهای دیگه انجام میدادن تا خانوم علاقه مند بشه ... دستشون درد نکنه واقعا دلسوزانه کار کردن تا مهتا بهتر بشه ... طفلک خاله مریم که یک بار اومد تا مهتا رو بغل کنه و ببره داخل مهد مورد حمله دخملی قرار گرفت و چنگ به صورتش انداخت ... خجالتواقعا شرمنده شدم ...

الان بعد از گذشت 10 روز خیلی بهتر شده فقط دوست نداره ازم جدا بشه و کمی بهانه میگیره ولی خدارو شکر خیلی بهتره و حسااابی از برنامه های مهد لذت میبره ..وقتی ظهر میرم دنبالش با شادی زیاد میاد و کلی بهش خوش گذشته ...

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (12)

بابای ملیسا
30 مهر 92 12:29
ضمن عرض سلام و آرزوی سلامتی برای شما و خانواده محترمتون ، وبلاگ ملیسا جان با موضوعیت سالگرد آشنایی من و مامان با عکسهای جدیدش به روز شد . ممنون میشم اگر شما هم یکی از عزیزان بازدید کننده وبلاگ ملیسا دخترم باشید و با گذاشتن یک کامنت ، یادگاری به یاد ماندنی براش بسازید . منتظر حضور شما هستیم . با تقدیم احترام : بابای ملیسا
مامان دو بهونه قشنگ برای زندگی
1 آبان 92 3:12
مبـــــــــــــــــــــــــــارک باشه عزیزم مهد رفتنت


مرسیییییییییییی
نرگس مامان باران
2 آبان 92 11:35
مهر تابان ولایت، شد نمایان در غدیر
باز بخشید این بشارت، خلق را جان در غدیر
«هر که من مولاى اویم این على مولاى اوست»
این ندا پیچید در گوش بزرگان در غدیر
خاطر اهل ولا زین گفته شد امیدوار
ناامید از رحمت حق گشت شیطان در غدیر
عید سعید غدیر بر شما مبارک


ممنونم عزیییزم ... عید بر شما و گل دخملت هم مبارک
مامانی درسا
4 آبان 92 7:57
مبارکه دختری مامانی معمولا" اکثرشون همین طور هستش ولی کم کم عادت میکنن .... من فدات با اون تیپ مهدکودکی


خدا نکنه عزیییزم ...بله همینطورین دیگه
مامان بابای الیسا
4 آبان 92 13:13
مهد رفتنت مبارک دخملی ناز خیلی خوب شد که مهد رفتنشو ادامه دادین چون اگه نمیرفت برای بار دوم خیلی سخت تر میشد موفق باشید ان شالله دانشگاه رفتنش دوست عزیزم .


ممنونم عزییییزم .... بله خیلی خوب شد بسیاااار تحمل به خرج دادم ... الیسای خاله رو ببوس
منصوره مامان ملیکا
5 آبان 92 0:28
مهد رفتنتون مبارکه خانم گل


ممنونم عزیییییییزم ....
مطهره
7 آبان 92 10:28
عزیزم! بزرگ شدی دیگه! ناناز شدی دیگه!
دوست جون یکم صبوری کنی از وابستگیش کم میشه و خودش مجبورت میکنه که ببریش


امیدوارم ....
fariba
9 آبان 92 0:43
پیامی میزنم اینک برایت / به جبران پیام های زیادت از آن بابت پیامی می فرستم / بدانی بنده هم هستم بیادت !
مامان محمدمهدی
11 آبان 92 20:04
سلام چه دخمل نازی بااجازتون من لینکتون کردم


خواهش میکنم .... باعث افتخاره ...
صـبــا خاله ی آیـــســـا
12 آبان 92 10:37
امیدوارم همیــــیشه موفق باشی مهتای عزیزم لباستم خیلی بهت میاد
مامان مریم
15 آبان 92 18:39
ای جوونم چه تیپیم زده نانازی خانوم خندون ...کاش منم شهامتشو پیدا کنم ...از یه بابت خیلی هم خوبه مهدرفتنشون..امیدوارم که براش مفید باشه


مریمجان مطمئن باش که براش مفیده شک نکن ...البته اگر بگذاری سه سالش پر بشه بهتره ...
شیدا مامان الینا
21 آبان 92 9:40
به به به سلامتی دخمل کوچولوی ما دیگه بزرگ شده ماشالله خواهری انگار همین دیروز بود که به دنیا آمد چقدر روز ها زود میگذرد تا چشم به هم بزاری باید براش بنویسی که خدا را شکر مهتا دانشگاه قبول شد . مهتای عزیزم بهترینها را برایت آرزو مندم
مامی مهتا
پاسخ
آره واقعا ... چشم به هم بگذاریم بزرگ میشن هییییییییییییی ...مرسی خاله جون مهربون خودم بوووووووس برای شما و الینا